پیامک مناسبتی
خدایا مارو ببخش که در کار خیر یا “جار” زدیم یا “جا” زدیم.
خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را
یکی آهسته می گوید
کنارت هستم ای تنها
و دل آرام می گیرد
خدایا
خوش به حال آنکه قلبش مال توست
حال و روزش هر نفس، احوال توست
خوش به حال آنکه چشمانش تویی
آرزوهایش همه آمال توست
غرق گناهم به که روی آورم
نامه سیاهم به که روی آورم
از غم و غصه شده ام زیر و رو
غیر خدایم به که روی آورم
عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری!
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ای
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم!
دیباچه عشق و عاشقی باز شود
دلها همه آماده پرواز شود
با بوی معطر ماه رجب
شور و شعف خدایی آغاز شود
قطاری سوی “خدا” می رفت، همه مردم سوار شدند ...
به بهشت که رسیدند همه پیاده شدند ...
و فراموش کردند که مقصد “خدا” بود نه بهشت ...!!!
اعتکاف بهانه ای است برای دوستی با خدا، لحظه هایت سرشار از این دوستی باد.
التماس دعا
نردبان دلم شکسته است، می شود برای من کمی دعا کنی؟
یا اگر خدا اجازه می دهد بجای من خدا خدا کنی؟
راستش دلم مثل یک نماز بین راه خسته و شکسته است
می شود برای بیقراری دلم سفارشی به آن رفیق باوفا کنی؟
التماس دعا
سه روز خلوت و خلسه، سه روز راز و نیاز
سه روز روزه و قرآن، سه روز ذکر و نماز
خراب کن همه آنچه را که من چیدم
ولی به رسم خدایی خود از دوباره بساز
بس که دارد رحمت بی حد، خدا در اعتکاف
می زند عفو خدا ما را صدا در اعتکاف
در جهادی سخت باید بر زمین زد نفس را
تا شوی از بند نفس خود رها در اعتکاف
می درخشی پیش چشم قدسیان وقتی خدا
نور خود را می کند بر تو عطا در اعتکاف
دراین سه شب اعتکاف شیدا بودیم
شیدای محبت تو مولا بودیم
انگار چنان یتیم و مسکین و اسیر
افطار سر سفره زهرا بودیم
سه شب تا صبح استغفار کردیم
به جرم خویشتن اقرار کردیم
کنار سفره مولا نشستیم
سه شب با کوثرش افطار کردیم
باز وقت عاشقی شد باز درها باز شد
مهربانی خدا بر بندگان احراز شد
بنده بیچاره با دست کریمی ناز شد
بال دادند و دوباره نوبت پرواز شد
به قلبت آمده ام، اعتکاف یعنی این
به دور چشم تو گشتم، طواف یعنی این
دلم به سمت نگاهت نماز می خواند
براستی که دلی پاک و صاف یعنی این
تو از اهالی نوری من از اهالی خاک
من و تو عکس همیم، اختلاف یعنی این
من آن پرنده زارم، که بی تو می میرم
و قصه نرسیدن به “قاف” یعنی این
خدایا خانه ات گشته مطافم
به دور کعبه دل در طوافم
مگر پرونده من را ندیدی
که دادی باز اذن اعتکافم
خدایا بر دل سوزان زینب
به حق قاری قرآن زینب
تو لطفی کن که با امضای زهرا
شوم در کربلا مهمان زینب