پیامک مناسبتی
گفتی :«به تو گر بگذرم از شوق بمیری»
قربان قدت بگذر و بگذار بمیرم
هر زخم زدی حسرت زخم دگرم بود
این بار نمردم، که دگر بار بمیرم
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوش دارویی بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زود تر می خواستی حالا چرا
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب نیفتد به کسی کار کسی
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
هرکس به خیالیست هم آغوش و کسی نیست
ای گل به خیال تو هم آغوش تر از من
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند
متحیرم چه نامم شه ملک لافتا را
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
مد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشم خواب آلوده اش را، مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره دل، شسته بود
عکس شیدایی، در آن آیینه سیما نبود
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
نالد به حال زار من امشب سه تار من
این مایه تسلی شب های تار من
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار
با غم عشق زاده و با غم عشق داده جان
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
عزیزم این سفر تو چه سرد بود و چه سنگین
که تا برون شدی از در نه پیکی و نه پیامی
سلام می کنم ای نازنین بسنگ مزارت
ترا چه شد که جوابی نمی دهی بسلامی
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
چه الفتی است میان من و سر زلفش
که عمر من همه در پیچ و تاب می گذرد
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
طفل بودم
دزدکی پیر و علیلم ساختند
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
روم به شهر خود و شهریار خود باشم
روز بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد