پیامک مناسبتی
ای شاه بی لشکر بگو پس لشکرت کو؟
گر تو سلیمانی بگو انگشترت کو؟
ظرف دو ساعت این همه نیزه شکسته؟
بوی تو می آید بگو پس پیکرت کو؟
درس عاشورا درس زندگیست
درس خوبی و فلاحت، بندگیست
اگرچه اندک است طول وقوعش
هزاران درس داد آن با طلوعش
اسب ها شیهه نمی کشند
آفتاب نمی تابد
دل ها نمی تپند
چشمان غمگین ”زینب”
دیگر لبخند برادر را نمی بیند ...
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه
یادم آرد کربلا را، دشت پر شور و بلا را
قصه یک ظهر غمگین، گرم و خونین
لرزش طفلان نالان، زیر تیغ و نیزه ها را
با صدای گریه های کودکانه و اندرین صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله
آخ “باران ... آخ “باران
آن روز، در کربلا، از آسمان ِ داغی که باران نمی بارید، تیر بارید.
تقدیر در شمشیر پیمان های عاشوراست
هنگامه ای از خون، بیابان های عاشوراست
تفسیر چرخش های سر، بر سجده گاه عشق
رقص نماز ظهر ِ چوگان های عاشوراست
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملائک هفت آسمان فتاد
در عزای شه دین کرببلا می لرزد
نه همین کرببلا عرض و سما می لرزد
گوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش
کاین چنین دست و تن شمر دغا می لرزد
ای تیر، خطا کن! هدفت قلب رباب است
با حنجره سوخته تشنه آب؟
کوتاه بیا تیر سه شعبه، کمی آرام ...
السلام علیک یا اباعبدالله
غصه نخور رقیه جان!
اینبار خورشید فقط در آسمان می درخشد، نه روی نیزه ها ...!
«نزنید که بابای من حسین است» ...
دعا کنید که بار دیگر بانو رقیه (س) اسیر نشود.
لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید
جامی به زلال آفتابم بدهید
من پرسش سوزان حسینم یاران
از حنجره عشق جوابم بدهید
من قیامت جلوی حرمله را می گیرم
که کسی مثل تو اینجا دلی از سنگ نداشت
بشکند تیر و کمانت که کمانم کردی
کودک کوچک من با تو سر جنگ نداشت
مولای من!
جانم به فدایتان که تشنه لب به شهادت رسیدی ولی مشتاقان نور را سیراب عشق نمودی.
نگاه کن؛ حنجره قتلگاه، رو به روی آتش بوسه ها چه پاسخی دارد: «این کشته فتاده به هامون حسین توست».