پیامک مناسبتی
نسیم، یک روز، بی تابانه به خانه آمد و مژده آمدنت را به تمام گل ها رساند.
خانه های ابریمان در روشنای آمدنتان، پنجره های خویش را می گشایند و وطن، خجسته ترین سرودها را به پیشوازتان می خواند.
بوی خاک می آید؛ بوی خاک مقدمتان.
دو قدم دیگر مانده است تا ایران شما را در آغوش بکشد؛ شما را که بازمانده قافله پروانه هایید، شما را که دست هایتان هنوز بوی جبهه و الله اکبر می دهد.
بر می گردی و هیچ کس جز کبوتران بال شکسته، جز گنجشک های محبوس درون قفس تو را نمی فهمد.
اسارت، هرچند تو را دور کرده بود از وطنت، ولی تو ثانیه به ثانیه نزدیک تر می شدی به خدای عشق.
امروز، روز یادآوری دلاوری های کبوترانه توست.
امروز، روز بازگشت توست، ای مرد همیشه آزاده.
این خاک، به دست های شما، به دل های شما که از ایمان پر است، همواره ایمان داشته است.
تو می آیی و جاده های آشنای وطن، به استقبال می دوند فرسنگ ها جدایی و هجران را.
به تناسب امنیتی که برای همه ما برقرار کرده اید، کوچه ها نیز چراغانی برای قدوم مبارک شما هستند.
کلامی معطر از حضور شهیدان همسنگر برای ما بیاورید!
ما همه مدیون شما هستیم.
پیرامون ما اگر برکتی هست، اگر در جای جای میهن، نسیم آسایش می وزد، بی اغراق، از وجود شماست.
خدا را سپاس که برگشته اید! انتظار چنین لحظه ای را می کشیدیم.
به خانه خوش آمدی!
به خانه خوش آمدی؛ خانه ای که سال های سال، تنها با خاطراتت، زندگی را مرور کرد؛ به امید سحری که تو از راه برسی، به امید لحظه ای که تو را در آغوش بفشارد و بر مقدمت گل بکارد، ثانیه ای که در میان عطر گلاب و بوی اسپند، در چارچوب خسته در ظاهر بشوی، لحظه ای که خاک، رد ملتهب و آشنای گام هایت را حس می کند و دسته دسته گل از جای پایت سر برآورد.
بر خاک بوسه می زنی و اشک و لبخند، یکدیگر را در آغوش می گیرند. به خانه ات، به میهن ات، به وطن خوش آمدی!
آسمان این حوالی، بی حضورت، چه شب ها را که در تاریکی سر کرد؛ بی آنکه لحظه ای تو را فراموش کند!
حالا که آمدی، حرف ها با تو دارم؛ هر چند کلمات اشک، بهترین و رساترین جملات را برایت بیان می کنند.
این خاک، این خاک مقدس، با آغوش باز ایستاده است؛ به انتظار قدم های نستوه، به انتظار قدم های صبورتان.
بوی سال های جنگ می آید.
دست هایتان از زخم ها و گلوله ها پر است؛ دور از این خاک و کوچه های روشن سلام و صلوات هر روزه، چه بر گام های شما در غربت گذشت؟
خوش آمدید، دست های از طواف زخم ها و گلوله ها برگشته!
این خاک، این خاک مقدس، خودش را زیر گام های شما به یاد می آورد.
شما، پرچمی دیگر از سربلندی و عزت، بر تارک این خاک همواره پیروز هستید.
چقدر بوی کمیل و عاشورا در شانه های شما پیچیده است!
چقدر بوی پروانه ها و بوی پروازهای بی برگشت می دهید!