پیامک مناسبتی
یارب امشب چه شبی است؟ در و دیوار خرابه، میزبان گرانقدرترین آدمیان شده و گیسوان رقیه به خواب نوازش پدرانه رفته است!
سلام بر نوگل حسین، بر رقیه شهید که امشب در گوشه ای از غربت خرابه، میزبان نگاه مهربان پدر شد.
شهادت جانکاهش را بر آنان که سینه ای گداخته از غم حسین دارند، تسلیت می گوییم.
رقیه امشب با سر بریده پدر، از غریب نوازی کوفیان خواهد گفت و میهمان نوازی شامیان که گوشه خرابه را منزل گاه عترت رسول الله کردند.
هستم یتیم لیک پر از شور و عزتم
حسن ختام و پرچم پایان نهضتم
بابا خوش آمدی که ببینی که شهر شام
افتاده در خروش ز غوغای غربتم
شهادت مظلومانه دردانه امام حسین (ع) تسلیت باد
مرا با غصه ها دمساز کردند
به رویم راه غم را باز کردند
چون فهمیدند من بابا ندارم
مرا با تازیانه ناز کردند
یارقیه (س)
ویرانه نه آن است که در شهر دمشق است
ویرانه دل ماست که بیگانه عشق است
ویرانه نخوانید که میخانه عشق است
میخانه دیوانگی و وادی عشق است
میخانه ببین ساقی آن نیک سرشت است
شهادت دخت امام حسین (ع) تسلیت و تعزیت
محترم بودن و حقیر شدن
پیش چشم همه اسیر شدن
اول زندگیت سیر شدن
زودتر از همیشه پیر شدن
از رقیه بپرس یعنی چه
حنجر خشک و زخم سر نیزه
چشم حیران به سوی هر نیزه
رفته در خاک تا کمر نیزه
رأس خورشید و ماه بر نیزه
از رقیه بپرس یعنی چه
سری به دامن و سری نهفته در دلشان
وصال دختر و بابا رسیده است امشب
به غیر اشک، چه کس حل نموده مشکلشان؟
نماز شام غریبان ... که گفته اند، اینجاست!
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
شدی امشب چه خوش مهمان کنار دخترت بابا
نمودی شاد قلب کودک غم پرورت بابا
کنم گیسوی خود را پهن روی خاک ویرانه
که بگذارم بروی گیسوان خود سرت بابا
با اضطراب آمد و با التهاب رفت
کوچکترین شهیده که غساله ای نداشت
وقتی که از بساط گلویش گلایه کرد
آهی به سینه داشت، ولی ناله ای نداشت
رفت از شب خرابه و تشییع هم نشد
تنهاترین ستاره که دنباله ای نداشت
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود
زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود
درد رقیه تو پدر جان یتیمی است
درد سه ساله تو مداوا نمی شود
مجنون رقیه! چه هراس از سخن خلق
چون خالق این خلق گرفتار رقیه است
ما رهروی عشقیم و شهادت هنر ماست
چون آخر این ره سوی دیدار رقیه است
گلی که خاک خرابه مزار و تربت اوست
سه ساله ای است که زینب اسیر همت اوست
ز نسل بت شکن مکه است این دختر
شکستن بت شامی به دست قدرت اوست
آنکه در این مزار شریف آرمیده است
ام البکا رقیه محنت کشیده است
اینجا ز تاب غم دل زینب شده است آب
بس ناله یتیم برادر شنیده است
اینجا ز پا فتاده و او را ربوده خواب
طفلی که روی خار مغیلان دویده است
یارب به جز رقیه کدامین یتیم را
سر تسکین بدیدن سر از تن بریده است