پیامک مناسبتی
با دست خسته معجر خود را کنار زد
حتی کلام و درد دلش با اشاره بود
زخم نهان به روسری اش را عیان نمود
انگار جای خالی یک گوشواره بود
ناگاه لب گشود و تلاطم شروع شد
دریای حرف های دلش بی کناره بود
کوچکترین یتیم خرابه شهید شد
اما هنوز حرف دلش نیمه کاره بود
یارقیه (س) بنت الحسین (ع)
فدایی سحر است و گل مناجات است
که بوسه از لب بابا فقط عبادت اوست
اگر کفن شده پیراهن اسیری او
قسم به عصمت کبری، نشان عصمت اوست
چنان گریست که رأس پدر پریشان شد
حسین هم به خرابه پی زیارت اوست
یارقیه (س)
در محکمه عدل نماینده رقیه است
آن کس که زند مهر به پرونده رقیه است
هم ساقی و هم میکده بهتر ز بهشت است
به سردر میخانه همین بس، که نوشتند
مستان رقیه همه از اهل بهشتند
هر روز کنم از ته دل لعن امیه
قلاده دیوانگی ام دست رقیه
بنویس که با شتاب باید برسد
فورا ببرش، جواب باید برسد
لب های رقیه از عطش خشک شده
این نامه به دست آب باید برسد
تا نام رقیه هست، قرص است دلم
هر چند گدا و خسته و بی چیزم
بانویی سه ساله آب و نانم داده
تا پارس به درگاه کریمش کردم
دستان رقیه استخوانم داده
برای وصل خدا سن و سال مطرح نیست
که اینچنینی شدن را رقیه ثابت کرد
رقیه قله همه عالم است
معلم مدرسه فاطمه ست
رقیه تبلیغ جنون می کند
مدرسه را زینبیون می کند
از این طرف به هیاهوی شام و از آن سو
به سمت عرش خدا می رود خیابانش
سه ساله است ولی می شود زیارت کرد
به جای فاطمه و آن مزار پنهانش
خسته ماندن غریب در صحرا
بی کس و غم نصیب در صحرا
عطر جان بخش سیب در صحرا
ذکر امن یجیب در صحرا
از رقیه بپرس یعنی چه
امروز یزید! هر چه دلت خواست ستم کن
زیرا تو امیری من مظلومه اسیرم
در محکمه عدل خدا نگذرم از تو
آنجا تو اسیری من مظلومه امیرم
شهادت مظلومانه دخت امام حسین (ع) تسلیت
آرام جان خسته دلان پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده پدر جان سرت کجاست؟
جسمت اسیر فتنه یغماگران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست؟
از چه جواب دختر خود را نمی دهی
بابای بامحبتم! انگشترت کجاست
در خیمه هرچه بود به تاراج فتنه رفت
خاکم به سر عمامه پیغمبرت کجاست؟
سوز عطش ز خون تنت موج می زند
ای تشنه لب، برادر آب آورت کجاست؟
از دود خیمه تربت شش ماهه گم شده
بابا بگو مزار علی اصغرت کجاست؟
ما را میان این همه دشمن نظاره کن
دیگر مپرس دخترکم، معجرت کجاست؟
هرکس غمم شنیده؛ غم خود ز یاد برد
بر زاریم ز دیده و دل؛ زار گریه کرد
هرگاه کودک تو به دیوار سر گذاشت
بر حال دل او؛ در و دیوار گریه کرد
شهادت بانوی سه ساله کربلا تسلیت باد
پایی نمانده است برایم؛ ولی پدر
چون کم زند عدو کتکم، راه می روم
ازشرح رنج، بعد تو این نکته بس بود
دیوار می کند کمکم راه می روم
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
قدرت همین بس است که خوانند اهل دل
حق را به ابروی تو ای رحمت عمیم
ای نور چشم زاده زهرا ((رقیه جان))
هرچند کوچکی تو بود ماتمت عظیم
باز هم رقیه علیه االسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا و بی قراری هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ رقیه علیه االسلام را می دهند و سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند.