پیامک مناسبتی
Last seen: اردیبهشت ۱۳, ۱۴۰۳
نگاه کن؛ حنجره قتلگاه، رو به روی آتش بوسه ها چه پاسخی دارد: «این کشته فتاده به هامون حسین توست».
مولای من! جانم به فدایتان که تشنه لب به شهادت رسیدی ولی مشتاقان نور را سیراب عشق نمودی.
من قیامت جلوی حرمله را می گیرم که کسی مثل تو اینجا دلی از سنگ نداشت بشکند تیر و کمانت که کمانم کردی کودک کوچک من با تو سر جنگ نداشت
لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید جامی به زلال آفتابم بدهید من پرسش سوزان حسینم یاران از حنجره عشق جوابم بدهید
«نزنید که بابای من حسین است» ... دعا کنید که بار دیگر بانو رقیه (س) اسیر نشود.
غصه نخور رقیه جان! اینبار خورشید فقط در آسمان می درخشد، نه روی نیزه ها ...!
ای تیر، خطا کن! هدفت قلب رباب است با حنجره سوخته تشنه آب؟ کوتاه بیا تیر سه شعبه، کمی آرام ... السلام علیک یا اباعبدالله
در عزای شه دین کرببلا می لرزد نه همین کرببلا عرض و سما می لرزد گوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش کاین چنین دست و تن شمر دغا می لرزد
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد شور و نشور واهمه در گمان فتاد هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند هم گریه بر ملائک هفت آسمان فتاد
تقدیر در شمشیر پیمان های عاشوراست هنگامه ای از خون، بیابان های عاشوراست تفسیر چرخش های سر، بر سجده گاه عشق رقص نماز ظهر ِ چوگان های عاشوراست
آن روز، در کربلا، از آسمان ِ داغی که باران نمی بارید، تیر بارید.
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه یادم آرد کربلا را، دشت پر شور و بلا را قصه یک ظهر غمگین، گرم و خونین لرزش طفلان نالان، زیر تیغ و نیزه ها را با ...
اسب ها شیهه نمی کشند آفتاب نمی تابد دل ها نمی تپند چشمان غمگین ”زینب” دیگر لبخند برادر را نمی بیند ...
درس عاشورا درس زندگیست درس خوبی و فلاحت، بندگیست اگرچه اندک است طول وقوعش هزاران درس داد آن با طلوعش
ای شاه بی لشکر بگو پس لشکرت کو؟ گر تو سلیمانی بگو انگشترت کو؟ ظرف دو ساعت این همه نیزه شکسته؟ بوی تو می آید بگو پس پیکرت کو؟